با من بیا که رنگ جهانم عوض شود
این فصل های زرد و خزانم عوض شود
این فصل های زرد و خزانم عوض شود
یک شاعر غریب و خسته و درهم شکسته ام
میخوانمت که لحن بیانم عوض شود
هی سعی میکنم که از تو بگویم میان شعر
شاید که حال روح و روانم عوض شود
احساس میکنم که تو هم دوست داری ام
نزدیک تر بیا ضربانم عوض شود
این روزها برای تو گفتن بهانه ایست
تا ماه و سال و طول زمانم عوض شود
با داستان عاشقی ام خو بگیر و بعد
بگذار حس سرد رمانم عوض شود
میخواستم که یار قسم خورده ام شوی
میخواستم که رنگ جهانم عوض شود
شاعر مهشید دلگشایی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو