مهرداد نام آوری – دلم آغاز می خواهد

بهار و عِطر موهایت، رسیده بندر خوابم
دلم کشتی رویاهاست، که باراندازمی خواهد

چنان درشوق توغرقم، که کوه عشق می لرزد
دلم نام تو را در کوه، طنین انداز می خواهد

دفی می خواهم امشب من، بلرزد بین دستانم
بیا با من برقص امشب، دف من ناز می خواهد

نگاهت را ندزد ازمن، که غرق موج دریا شم
در آن آبی ترین آبی، دلم آواز می خواهد

به مژگان تو ام سوگند، که حتی حافظ شیراز
برای وصف چشمانت، سخن پردازمی خواهد

مرا غرق لبانت کن، شراب ناب خلآری
دل کولی وش ِ مستم ، شب شیراز می خواهد

بپاش آن موج جادو را، ز اندامت پری پیکر
دلم زان مرمر مهتاب ، بت ِاعجاز می خواهد

ز من دوری، نمی بینی، در این مرداب تنهایی
هوای بغض من ابریست، که باران سازمی خواهد