ما که با هم ادعایِ “مهربانی” میکنیم ؛
پس چرا با دشمنانِ هم تبانی میکنیم ؟؟؟
معنی “حق” را نمیدانیم اما با فریب ؛
صحبت از اندیشه هایِ “آسمانی” میکنیم !
اینچنین در کار خود ماندیم اما با جنون ؛
گاه گاهی ، کارهایی ؛ ” آنچنانی” میکنیم !
“همدلی” دربین ما جایی ندارد ای دریغ ؛
با تظاهر گرچه با هم ” همزبانی” میکنیم !
در محافل نَقلِ ما انسان و انسانیت است !
غیر انسانی ترین ها را ؛ ” نهانی” میکنیم !!!
در جهانِ آفرینش ؛ مُردگانی زنده ایم ؛
زندگی جبر است و ما هم “زندگانی” میکنیم !
تا جوان هستیم از درکِ “سعادت” عاجزیم !
در کهن سالی ولی یاد از “جوانی” میکنیم !
چون مرورِ خاطراتِ تلخِ ما درد آور است ؛
خاطراتِ تلخِ خود را “بایگانی” میکنیم !
کارهای خیر را با نیتِ تسکینِ خویش ؟
یا برای کسبِ “مُزد” و “مژدگانی” میکنیم ؟؟؟
لحظه ای حتی به یاد خالق خود نیستیم ؛
عمر خود را صرفِ این دنیای “فانی” میکنیم !
بی خبر از عُمر کوتاهیم ؟ یا دیوانه ایم ؟
ما گمان کردیم عُمری “جاودانی” میکنیم !؟
این “غزل” شَرحیست بر احوالِ تعدادی قلیل ؛
ما برایِ مَردُم خود “جان فشانی” میکنیم
باز هم “مهران” به پاسِ لطفهای بی شمار ؛
از “خدایِ” هر دو عالم ” قدردانی” میکنیم .
( مهران اسدپور )
شاعر مهران اسدپور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو