تا هستم ندانی عزیزم، که من کیستم
زمانی سراغ من آیی، که دیگر نیستم
چه سالها که منتظر ماندم و نیامدی
چه شبها که به امید نشستم و گریستم
آمدیم به سکوت و رفتیم به نگاه، دریغ
کیست که پرسد زخود، چگونه زیستم؟
از نطفه ای شروع شدیم و به استخوانی تمام
که می جوید زخود، آخر من کیستم؟
از مور کمتریم، که هدفش بردن غذاست!!
میلی نبود که هدف گوید، من چیستم
کیست مدعی که عمر کند نامنتها، عزیز
عمرش زصد گذشته و گوید در دویستم
می ترسم از شیطان که خندد و گوید مرا
چه آسان طناب گناه، به دورت ریستم
برخیز و اندیشه کن زکنار، مهدی یار
قبل از آنکه قلبت بگوید، در حال ایستم
خدایا بگیر دستم را، که آخر گویی مرا
تو هستی در شمار نمره های بیستم
زمانی سراغ من آیی، که دیگر نیستم
چه سالها که منتظر ماندم و نیامدی
چه شبها که به امید نشستم و گریستم
آمدیم به سکوت و رفتیم به نگاه، دریغ
کیست که پرسد زخود، چگونه زیستم؟
از نطفه ای شروع شدیم و به استخوانی تمام
که می جوید زخود، آخر من کیستم؟
از مور کمتریم، که هدفش بردن غذاست!!
میلی نبود که هدف گوید، من چیستم
کیست مدعی که عمر کند نامنتها، عزیز
عمرش زصد گذشته و گوید در دویستم
می ترسم از شیطان که خندد و گوید مرا
چه آسان طناب گناه، به دورت ریستم
برخیز و اندیشه کن زکنار، مهدی یار
قبل از آنکه قلبت بگوید، در حال ایستم
خدایا بگیر دستم را، که آخر گویی مرا
تو هستی در شمار نمره های بیستم
شاعر مهدی یار تقدیسی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو