مهدی گلپایگانی
نگاه
ميخواهم به تو نگاه کنم
آنچنان که به دريا نگاه ميکنم
ميخواهم به تو نگاه کنم
آنچنان که به آسمان نگاه ميکنم…
ميخواهم نگاهم بر نگاهت بوسه زند
ميخواهم به تو نگاه کنم
آنچنان که به جنگل نگاه ميکنم
ميخواهم به تو نگاه کنم
آنچنان که به کوه
ميخواهم به تو نگاه کنم
آنچنان که به گهواره و گورم نگاه ميکنم
به همه ي چشمه ها رودها ودرياهاي جهان
ميخواهم با تو ببارم
با تو طلوع کنم
با تو بدرخشم
در تو غروب کنم
عزيزک دلبندم
برايت لا لايي بخوانم
با تو درخت بکارم
ميوه بچينم
و با تو در هر گذري
به رقص درآيم
2
مينويسم من به باران و به باد
شاخه ي گل دوستت دارم زياد
مينويسم عشق را بر هر چه برگ
دوستت دارم عزيزم تا به مرگ
مينويسم عشق را بر هر چه سنگ
تا در آغوشت بگيرم تنگ تنگ
3
طبل
اين تنبان باد برده بر درخت
درباد
چه طبلي ميزند
تنبور تبر
تنور سوزان روبرو
تنبان باد برده بر درخت
چه طبلي ميزند
4
دنيا طلوع ميکند از شانه هاي گرگ
در پوستين ميش بود دست و پاي گرگ
در کوه عقاب مي رمد از پنجه هاي مرگ
روباه پير زل زده بر خنده هاي گرگ
آن جوجه ها گرسنه و سرگشته منتظر
مار عبوس سير شود در هواي گرگ
اي گله ي غزال غزل هاي ناتمام
زخم شما دواست به دارالشفاي گرگ
دنياي وحش خون بمزد از گلويتان
خون هم نشاط وزندگي آرد براي گرگ
تا کرکسان نحس کف آويز از دهان
چمباته ميزنند به درب سراي گرگ
لرزيده ايد در شکم مادران ز خوف
نا آمده هنوز به دنيا براي گرگ