تیغ کین و حسد و بخل و ریا
گشت سهم من بیدل ز لطف رفقا
شرم بادا ز چنین دوستی آلوده
من ندانم که چرا میشکنند رسم وفا
کم ببینند در این کوی سلام و شادی
بس که هستند شب و روز پی فرداها
کوله باری که پراست ازغم و درد و ناله
میکشند ازاین سو تا آن سو ، بی پروا
این جهان برزخ من شد ز لطف یاران
بنما حضرت دوست ، مکرهاشان رسوا
گر بمیرد بلبل ز غم تنهایی
خوشتر از همدمی جغد بود در شب ها
شاعر مهدی قربانی ثمین
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو