دلم شیدای چشمانی خیال انگیز ومستوراست
بنازم لعل لب به به،شراب ناب انگور است
گل افشان کرده ام خانه چراغ آذین نمودم دل
قدم بردیدگانم نه بساط عاشقی جوراست
نمودم غسل عرفان از ،شراب شرم رخسارت
خرامم بر سرداری که آیینش زمنصور است
رهایم کرده ای ازغم به پروازآمدم ازعشق
ز الطاف سلیمانی، نگاهت با من مور است
سکوتم بشکن از لبخند دلم آواز میخواهد
برقصان موج گیسویت دلم خواهان نستوراست
بسوزدبرق چشمانت، تنم را،سایه بانم کن
هلال خنجر ابرو ،که مادرزاد هاشور است
حبیبم باش ،یارم باش، شمع شام تارم باش
بقران بی تو دنیایم شبیه دخمه وگور است
براری برقه از رویت قمر بی ابرو گردد
نشاید چشم اگر رویت یقین پندارمش کوراست
جنونی در دل اندارد ورسوا مینماید سر
بیابان گردی عابد ، بنام لیلی مهمور است
بجانم آتش افکنده خدایا چاره سازم باش
که جام طاقتم لبریز وراه خانه اش دور است
#مهدی_عابد_ابراهیمی
تقدیم دوستان گلم
شاعر مهدی عابد ابراهیمی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو