بس گشته ام شیدای عشق یا رب رهایم کن زعشق
هر لحظه سوزم پای عشق یا رب رهایم کن زعشق
عمری تمام قلب من کز بی وفایی ها بسوخت
آخر بشد ماُوای عشق یا رب رهایم کن زعشق
چشمان کورم جز رخش چیزی نمی بیند ولی
بیزارم از رویای عشق یا رب رهایم کن زعشق
دریا به حالم گریه کرد کاین حال وروزت بهرچیست
مستغرق دریای عشق یارب رهایم کن زعشق
شب ها نوازم در غمش تاری که دیگر نیزهم
چون نی ندارد نای عشق یارب رهایم کن زعشق
زاهد کند ویرانه ای از داغ هجرش این جهان
لیلی نخورد حلوای عشق یا رب رهایم کن ز عشق
هر لحظه سوزم پای عشق یا رب رهایم کن زعشق
عمری تمام قلب من کز بی وفایی ها بسوخت
آخر بشد ماُوای عشق یا رب رهایم کن زعشق
چشمان کورم جز رخش چیزی نمی بیند ولی
بیزارم از رویای عشق یا رب رهایم کن زعشق
دریا به حالم گریه کرد کاین حال وروزت بهرچیست
مستغرق دریای عشق یارب رهایم کن زعشق
شب ها نوازم در غمش تاری که دیگر نیزهم
چون نی ندارد نای عشق یارب رهایم کن زعشق
زاهد کند ویرانه ای از داغ هجرش این جهان
لیلی نخورد حلوای عشق یا رب رهایم کن ز عشق
شاعر مهدی اکبری ممقانی (زاهد)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو