زیبا ترین ابهام من ، تعبیر یک دیوانگی
مجنون ،جنونِ لیلی و کوه وکمی افسانگی
رقص هُویدای شبان،چوپان به شکل حادثه
ای زمهریر من شدن،چونی چنان ،صدپارگی
بی تاب می مانم که چون ،زاهو و درد مشترک
من تا سحر چشم انتظار،این ابتدای سادگی
دیوانه شو دیوانه شو،اینجا کسی هوشیار نیست
همرنگ شو ،همرنگ شو اینجا تو با مردانگی
دلتنگ این بازی نشو،آخر تمامش میکنم
بالا نمی آرم ولی ،کشک و غذای خانگی
این بار من در می روم ،بالا بلندی های تو
از کوچه های خاطره،تا مرز این بیچارگی
روح القدس های تو با زرتشت ،نیچه،مثنوی
این راحبه حوری نشد با بندگی یا بردگی
مجنون ،جنونِ لیلی و کوه وکمی افسانگی
رقص هُویدای شبان،چوپان به شکل حادثه
ای زمهریر من شدن،چونی چنان ،صدپارگی
بی تاب می مانم که چون ،زاهو و درد مشترک
من تا سحر چشم انتظار،این ابتدای سادگی
دیوانه شو دیوانه شو،اینجا کسی هوشیار نیست
همرنگ شو ،همرنگ شو اینجا تو با مردانگی
دلتنگ این بازی نشو،آخر تمامش میکنم
بالا نمی آرم ولی ،کشک و غذای خانگی
این بار من در می روم ،بالا بلندی های تو
از کوچه های خاطره،تا مرز این بیچارگی
روح القدس های تو با زرتشت ،نیچه،مثنوی
این راحبه حوری نشد با بندگی یا بردگی
شاعر مهدی اسوده
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو
