یک شهر هم بِرَنجم تا تو فاصله ای نیست
از روزهای ابــری آبـــان گله ای نیست
از وصــف تو غمی نیست سیـاه قلم را
در غمگین دلِ دفتر جز تو ولوله ای نیست
از دُورِ کعبه ی دل دور شدی چه آسان
در زمزمه ی نمازم جز تو قبله ای نیست
گشتم همه جا را نبود سایــه ی چتری
جز چتر مژه های تو حوصله ای نیست
آذر رسیــد و لرزه افتــاد به جــانِ تـن
نه قویتر از ریشترهای تبرِ تو زلزله ای نیست
از روزهای ابــری آبـــان گله ای نیست
از وصــف تو غمی نیست سیـاه قلم را
در غمگین دلِ دفتر جز تو ولوله ای نیست
از دُورِ کعبه ی دل دور شدی چه آسان
در زمزمه ی نمازم جز تو قبله ای نیست
گشتم همه جا را نبود سایــه ی چتری
جز چتر مژه های تو حوصله ای نیست
آذر رسیــد و لرزه افتــاد به جــانِ تـن
نه قویتر از ریشترهای تبرِ تو زلزله ای نیست
شاعر مهدیه میرزایی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو