مهدیه میرزایی – از سوی من بروی….

می‌پرسی خزان چه رنگیست
با واژه هایی که چند رنگ دارند؟!

فراموشی در تن ام می خزد
که سپیدی برف را
که مینشیند لابه لای موهایت
بیشتر باور کنم

و آرامش لابه لای برگ ها را.
__________________________

چه کسی گفت که از سرِ کوی من بروی
قاصدکی بشوی از سوی من بروی
می بری با خود خبرِ گوشه ی دلم
آرزو خشکید! پشت روی من بروی
خط خطی های دلم خط خورد از بس
آسوده از زخم های پی در پیِ من بروی
جوهر اشک قلــم یـاری نمی کند اگر
خورشید پنجره های گشوده ی من بروی
خوش باش برو از شب های دراز و من
در جسمِ بی جان، غوغای من بروی…