کاش لختی تو بخندی و دلم باز شود
شوق شعرم بشوی و غزل آغاز شود
شوق شعرم بشوی و غزل آغاز شود
یادم از شاعریم رفته،کمک کن،آیا
میشود نام تو با قافیه دمساز شود؟
قبله ام چشم تو وچشم تو شدقبله من
حتم دارم که همین قبله خبر ساز شود
قهر کردی تو چه شب ها و همه سر میشد
باید اینبار در این حادثه اعجاز شود
شیوه ی عاشقیِ یک زن شاعر سادست
شاید این عشق در این قافیه ابراز شود
از سیاست فقط این جمله؛تو “آقا” ی منی
بهتر آن است در این بیت که ایجاز شود
دختر شاعر اگر شاعری یادش رفته
شک نکن با غم تو خواجهء شیراز شود
این همه شعر شدم،بیت و غزل آوردم…
نوبت توست بخندی و دلم باز شود
م.ح.شاعر
شاعر مهدیه حاجی قاسمی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو