او كه يك عمر مرا سخت نوازش مى كرد
با بد و خوبىِ من يكسره سازش مى كرد
با بد و خوبىِ من يكسره سازش مى كرد
او كه وقتى دلم از عالم و آدم پُر بود
از منِ خسته و بى حوصله خواهش مى كرد
تا كه مى ديد به بن بست رسيدم ، امّا
به صبورىِ من هر روز سفارش مى كرد
تا كه مى ديد دل از غصّه به تنگ آمده است
درد و غم هاى مرا زود فروكِش مى كرد
دشمنِ پست و فرومايه ى من را هر روز
بهرِ آرامشِ من سخت نكوهش مى كرد
مهربانى كه براى خوشى ام در همه عمر
بى توقع زِ منِ عمزده كوشش مى كرد
……………………………………
كردم آنگونه ستم، اهلِ شكايت بشود
مى رود بنده ى ناشُكر كه راحت بشود
#مهدى_خداپرست
شاعر مهدى خداپرست
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو