طارق خراسانی
کسی محرم شود بر دل، که با جان سوی آن آید
جگر در خون بگرداند، که تا دل در میان آید
نمازِ عاشقان را کی، ببیند چشم نامحرم؟
کسی بتواند آن دیدن، سحر با اذنِ جان آید
مریزان خونِ مظلومان، از آن ترسم که هان و هان
مرا دستی ز دل آخر، به سوی آسمان آید
بگو بَر آن هَزار آوا، که لب از نغمه بَر بندد
برای او قفس دیدم، اگر با صد زبان آید
به خود غَرّه نمی گردد، خداوند سخن هرگز
اگر اشعارِ نغزِ او ، بـه چشمِ حافظان آید
کمر خَم کی کند طارق، به درگاهِ سیه کاران؟
من و ماهِ خراسانم، بَر او خَم کهکشان آید
3 اردیبهشت 1392 طارق خراسانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران