محمد جوکار
تا هق هق یک غزل ، نشسته به تنم
در شعر تو ، شوریده ترین نسترنم
شیرین ترین بهانه ی شعر منی
در عشق تو ، فرهادترین کوهکنم
در آینه ی نگاه تو ، گم شده ام
من مست ترین آینه ی خودشکنم
در یاسمن نگاهت آشفته شدم
هر لحظه ، پر از دلهره ی خویشتنم
در ناب ترین حادثه ی بوسه ی تو
از شهد لبت ، دمیده جان در بدنم
در سبزترین سهم من از آیه ی عشق
من داغترین لاله ی دشت و دمنم
دلخواه ترین وسوسه ی سیب توام
حوای تو و مست نگاه تو منم
باران ترین خلسه ی دیدار توام
من خیس ترین شاعر این انجمنم
شاگردترین معبد بودای توام
نیلوفرم و به قامتت بوسه زنم .
در خلوت دنج دفتر “یاس خیال ”
پیچیده صدای پای تو در سخنم .
م.ج.یاس خیال 1394.10.14
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران