در بسترم مرگ هم به یاری برنمی خیزد
نه، دل پیِ امیدواری برنمی خیزد
نه، دل پیِ امیدواری برنمی خیزد
از ضرب سیلی گونه های من ترک خورده است
اشک هم برای آبیاری بر نمی خیزد
دلبسته ی احساس باتو ماشدن بودم
ازچشمت اما انتظاری برنمی خیزد
مشتاق باران نگاهت هستم اما حیف
ازخواب خوش ابر بهاری برنمی خیزد
ما مردگانِ زنده یِ برخود عزاداریم
برقبرماهم کس به زاری بر نمی خیزد
منوچهر بارکزهی
شاعر منوچهر بارکزهی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو