جهانا ! فسون تو ام بی اثر شد نگیرد مرا جذبه ی مهر و ماهت نه آن زعفرانی فروغ غروبت نه آن لعلگون پرتو صبحگاهت جهانا ! ملال از تو دارم ملالی که آغ…
جهانا ! فسون تو ام بی اثر شد نگیرد مرا جذبه ی مهر و ماهت نه آن زعفرانی فروغ غروبت نه آن لعلگون پرتو صبحگاهت جهانا ! ملال از تو دارم ملالی که آغاز و پایان ندارد ملالی که سامان نگیرد ملالی که درمان ندارد تو زین پیش ، زیباتر از حال بودی دریغا که امروز ، دیگر نه آنی مرا پیر کردی و خود پیر گشتی جهانا ! تو قدر جوانی چه دانی ؟ مرا روزها مرد و امید ها مرد ترا آسمان ها نوید سفر داد همه گشتی و گشتی و باز گشتی سپس آسمانت فریبی دگر داد من اینک نه آنم که بودم تو اینک نه آنی که بودی تو با رنج خود ، کاستی از نشاطم بر اندوه بی انتهایم ، بر عذابم فزودی جهانا ! ملال از تو دارم ملالی که پایان ندارد ملالی که سامان نگیرد ملالی که درمان ندارد
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج