یه عالمه آرزو دارم
که مونده رو دل زارم
تمومه روزو شبها رو
برای توست که بیدارم
سر کویت زمینگیرم
تو میدونی گرفتارم
در این ویرونه ام جانا
دلی آتشفشان دارم
برای این تن خسته
نشان از بی نشان دارم
قراراز کف ربودی تو
شده گریه همه کارم
قفس تنگه برای من
اسیر چشم دلدارم
نمیدونم چه باید کرد
همه عشق است پندارم
برو (عرفان) خدارو گو
تو باشی من چه کم دارم
که مونده رو دل زارم
تمومه روزو شبها رو
برای توست که بیدارم
سر کویت زمینگیرم
تو میدونی گرفتارم
در این ویرونه ام جانا
دلی آتشفشان دارم
برای این تن خسته
نشان از بی نشان دارم
قراراز کف ربودی تو
شده گریه همه کارم
قفس تنگه برای من
اسیر چشم دلدارم
نمیدونم چه باید کرد
همه عشق است پندارم
برو (عرفان) خدارو گو
تو باشی من چه کم دارم
شاعر معصومه عرفانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو