دل را رها کن باز شعری تازه تر گو
از شبنم چشمان شمعی تا سحر گو
از شبنم چشمان شمعی تا سحر گو
بگذار تا زخم دلت سر واکند تا…
یک چشمه جوشد از غزل، با چشم تر گو
یک گوشه از زندان تن بنشین دوباره
پرواز را تفسیر کن از بال و پر گو
قفل در گنجینه ی اسرار بشکن
از عشق ، از راز شقایق ، از سفر گو
دستم قلم را تا کجاهااا می کشاند!!!
از داستان کوچه و از پشت در گو
باید بگیرم تا قیامت قصه از سر…
با من فقط از سر نی از سر سر گو
شاعر معصومه احمدپور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو