در این زمانه ی دیوانه وار و رنگ به رنگ
کجا توان دید ، آدمیانی بی خدنگ
تلألؤ رنگ است در مسیر زمین
چگونه گریزم ، ز دردهای بی درنگ
بروی آبهای نیلگون خلیج
بریختند خوراک مردم ، برای نهنگ
ز هر طرف خبر از فساد شایع بود
غریبه ها گرفتند و کشتند به جنگ
شب و روز بیغوله بودند کودکان یتیم
تلاشی نکردند ، بیخردان جز ننگ
شکسته دلان بگوشه ها خزیده شدند
نگفتند بی عملان ، جز جفنگ
به شب نشینی واردکنندگان پوشالی
به چهره ی تولید نشسته پنجه ی پلنگ
براه رهگذران برای قوت لایموت
بپای محرومان نخورده است جز سنگ
بگوشهای مردم زمانه ی ما
شنیده نشد ، جز سخنهای دونگ
اگر سخن حق بر زبانی جاری شد
گرفتند مردان ، به تیر و تفنگ
به جمع نخبه ها و عزیزان به کنگره ها
ندیده ایم عقولی اینچنین ملنگ
بمجلس و بحث جماعت مغرور
نکرده ذهن ضعیفشان جز هنگ
تمام اموال و ایمان و تولیدمان
همانند تاتار ، خوردند قشنگ
کجا توان دید ، آدمیانی بی خدنگ
تلألؤ رنگ است در مسیر زمین
چگونه گریزم ، ز دردهای بی درنگ
بروی آبهای نیلگون خلیج
بریختند خوراک مردم ، برای نهنگ
ز هر طرف خبر از فساد شایع بود
غریبه ها گرفتند و کشتند به جنگ
شب و روز بیغوله بودند کودکان یتیم
تلاشی نکردند ، بیخردان جز ننگ
شکسته دلان بگوشه ها خزیده شدند
نگفتند بی عملان ، جز جفنگ
به شب نشینی واردکنندگان پوشالی
به چهره ی تولید نشسته پنجه ی پلنگ
براه رهگذران برای قوت لایموت
بپای محرومان نخورده است جز سنگ
بگوشهای مردم زمانه ی ما
شنیده نشد ، جز سخنهای دونگ
اگر سخن حق بر زبانی جاری شد
گرفتند مردان ، به تیر و تفنگ
به جمع نخبه ها و عزیزان به کنگره ها
ندیده ایم عقولی اینچنین ملنگ
بمجلس و بحث جماعت مغرور
نکرده ذهن ضعیفشان جز هنگ
تمام اموال و ایمان و تولیدمان
همانند تاتار ، خوردند قشنگ
شاعر مصطفی مروج همدانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو