مینویسم، مینویسم تا قلم جان دارد
تا همان لحظه که دیدار تو امکان دارد
مینویسم تا شب شرعی بین من و تو
تا طلوع صبحی باشد که ایمان دارد
تو را سوگند به پریشانی زلفی که به باد _
داد این سر را که سجده رو به آسمان دارد
من همان زاهد مستم که به غمزه ی نگاهت
عادت نوشیدن می را کماکان دارد
میشود تا به ابد معشوق شعرم باشی
مثل شهر مصر که یوسف کنعان دارد؟
تا همان لحظه که دیدار تو امکان دارد
مینویسم تا شب شرعی بین من و تو
تا طلوع صبحی باشد که ایمان دارد
تو را سوگند به پریشانی زلفی که به باد _
داد این سر را که سجده رو به آسمان دارد
من همان زاهد مستم که به غمزه ی نگاهت
عادت نوشیدن می را کماکان دارد
میشود تا به ابد معشوق شعرم باشی
مثل شهر مصر که یوسف کنعان دارد؟
شاعر مشهود گودرزی نژاد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو