عاقبت دیدی که باز عشق فراموشم کرد
با همان بغض غریبانه هم آغوشم کرد
عاقبت مست نگاهی شدم و دم نزدم
و سرانجام در آغوش تو خاموشم کرد
لحظه ای فکر نبودن به سرت میزند و
لحظه ای فکر همان شعر که بلاپوشم کرد
یاد آن لحظه که با دیدن زلف های شما
حالتی رفت که باز سرخ تا بناگوشم کرد
آفرین غیرت این غم که وفادارم بود
عاقبت دیدی که باز عشق فراموشم کرد
با همان بغض غریبانه هم آغوشم کرد
عاقبت مست نگاهی شدم و دم نزدم
و سرانجام در آغوش تو خاموشم کرد
لحظه ای فکر نبودن به سرت میزند و
لحظه ای فکر همان شعر که بلاپوشم کرد
یاد آن لحظه که با دیدن زلف های شما
حالتی رفت که باز سرخ تا بناگوشم کرد
آفرین غیرت این غم که وفادارم بود
عاقبت دیدی که باز عشق فراموشم کرد
شاعر مشهود گودرزی نژاد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو