دنیاست دیگر حسودی اش میشود
وقتی این همه دنیای کسی میشوی …
وقتی هیچ کس نبود تو بودی
وقتی همه بودند باز تو بودی
وقتی کسی نیست هنوز تو هستی ……یکی بود یکی هست نکند عشق حقیقت دارد
وقتی این همه دنیای کسی میشوی …
وقتی هیچ کس نبود تو بودی
وقتی همه بودند باز تو بودی
وقتی کسی نیست هنوز تو هستی ……یکی بود یکی هست نکند عشق حقیقت دارد
****************
شبی برداشتم خود را و با خود راه افتادم
چه شد فانوس چشمانت که من در چاه افتادم
تو رفتی من شدم شاعر بدنبال تو هر لحظه
غزل ها نردبان کردم به روی ماه افتادم
نبودی در زدم خورشید می پایید از دورم
رقیبت نیستم گفتم شبانه راه افتادم
به جرم یک بغل خورشید آتش زد به احساسم
پریدم ناگهان در خاک و همچون کاه افتادم
دلم ماوای طوفان گشت و قلبم دفتر تاول
غروب شانه هایت را ندیدم آه افتادم
شدم معتاد تنهایی و خو کردم به تنهایی
ولی امشب به فکر دست یک همراه افتادم .
شاد بودن بزرگترین انتقام است از دنیا و دشمنان …..(چگوارا)
شاد بمانید …
یا او…
شاعر مسيحا الهياري (ناجي)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو