فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

مسعود مکاری – نای نی

پایتخت دل
مطرب بجنبان تاررا تسکین بده بیماررا
افشا کنم اسرار را املا کنم گفتاررا
ساقی بزم هرشبم من را ببین چون درتبم
پس می رسان براین لبم مستانه کن هوشیاررا
ای جان من ای جان من معمار شوجانان من
براین دل ویران من میثم نما تمار را
عقلم زسرگشته برون ای دولتت دارالجنون
غرقه شدم درشط خون مرهم بزن افگاررا
ذکرت بگویم دراثرکامم شودهمچون شکر
نامت کند در وگهر هربرگ بی مقدار را
حیدر علی مرتضی مصداق الیوم انّما
اکشف کروبی یا شها شوری بده این زاررا
مولا توئی من نوکرم کی می شود آیی برم
رخصت بده یا ذالکرم مهجوراز خماررا
رخصت که باشور وشعف درپایتخت دل نجف
مالم رخم برخاک کف آن خاک پای یار را
یاری کزو هستم خجل افغان کنم ازعمق دل
برسرکنم من خاک وگل بهر غم غمخوار را
قنبر به لطف جام می ذکرش شود چون نای نی
با من بگو آخر که کی برپابسازی دار را

شاعر مسعود مکاری

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو