فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 10 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

تــاکــی بــه تــمـنـای وصــال تــو یـگـانـهاشـکـم شـود،از هـر مـژه چـون سـیـل روانـهخواهد بـه سر آید، شب هجران تـو یانه؟ای تــیــر غــمــت را دل عــش…

تــاکــی بــه تــمـنـای وصــال تــو یـگـانـه اشـکـم شـود،از هـر مـژه چـون سـیـل روانـه
خواهد بـه سر آید، شب هجران تـو یانه؟ ای تــیــر غــمــت را دل عــشــاق نــشــانــه
جمعی بـه تـو مشغول و تو غایب ز میانه
رفـتــم بــه در صــومـعــه عــابــد و زاهـد دیـدم هـمـه را پـیـش رخـت، راکـع و سـاجـد
در میکـده، رهبـانم و در صـومـعـه، عـابـد گـه مـعـتــکـف دیـرم و گـه سـاکـن مـسـجــد
یعنی که تـو را می طلبـم خـانه بـه خانه
روزی کـه بـرفـتـنـد حـریفـان پـی هر کـار زاهد سـوی مسـجـد شد و من جـانب خـمار
مـن یـار طـلـب کـردم و او جــلـوه گـه یـار حــاجــی بــه ره کـعـبــه و مـن طـالـب دیـدار
او خـانه همی جـوید و من صاحـب خـانه
هر در که زنم،صاحـب آن خـانه تـویی تـو هـر جـا کـه روم،پــرتــو کـاشـانـه تــویـی تــو
در مـیـکـده و دیـر کـه جـانـانـه تـویـی تـو مـقـصـود مـن از کـعـبـه و بـتـخـانـه تـویـی تـو
مـقـصـود تـویی، کـعـبـه و بـتـخـانه بـهانه
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید پــروانـه در آتــش شــد و اســرار عــیـان دیـد
عـارف صـفت روی تـو در پـیر و جـوان دید یـعـنـی هـمـه جــا عـکـس رخ یـار تــوان دیـد
دیوانه مـنم، مـن کـه روم خـانه بـه خـانه
عـاقـل، بــه قـوانـیـن خـرد، راه تــو پــویـد دیـوانــه، بــرون از هــمــه، آیـیـن تــو جــویــد
تـا غـنـچـه بـشـکـفـتـه این بـاغ کـه بـوید هـر کـس بـه زبـانـی، صـفـت حـمـد تـو گـوید
بـلـبـل بـه غـزلخـوانی و قـمری بـه تـرانه
بـیچـاره بـهائی که دلش زار غم تـوسـت هر چند که عاصی است، زخیل خدم توست
امـید وی از عـاطـفـت دم بـه دم تـوسـت تــقـصـیـر خــیـالـی بــه امـیـد کـرم تــوســت
یعـنی که گنه را بـه از این نیسـت بـهانه

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج
آخرین اخبار شعر و ادبیات