فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

مختار فعلی (شاهد) – به دیر افتاده تاخیرت دلت انگار نمی گیرد


به دیر افتاده تاخیرت دلت انگار نمی گیرد
خرابم بد به گیسویت دلم دلدار نمی گیرد

کسی که «خط » بودن داد «مـیـمِ » من به «ما»
نمیدانم چرا امشب دگر پرگار نمی گیرد

گسل ها بود و من غافل چه نقش رو ، چه رقص مو
چه ها کرد آن اشارت ها که این بسیار نمی گیرد

ندیده ما پذیرفتم تمام جرم عالم را
چو مجرم سر به دار است خود غم اقرار نمی گیرد

به جای خاک ، خاکستر ز رویاها به پایم شد
نسیم جان فزا بازآ نهالم بار نمی گیرد

ز چشمم می رود صد رود جیحون و …
که شاید بکشند « سد » لب و … یکبار نمی گیرد

چه گردانی به هر«مهره» که تا «کیشم» کنی «شاها»
منم «صفحه» تویی در جان ، نه این هشدار نمی گیرد

شراب درد می خواهم که از سکنا گریزانم
دلی کز آتشت سوزد دگر زنگار نمی گیرد

منم شهره به طنازی ، غبار غم ز دل رانی
مگر بر دل نداری غم چرا غمخوار نمی گیرد

مطیع امر حق باشو تظاهر را رها گردان
که راه عاشقی شاهد ادا اطوار نمی گیرد

مختار فعلی (شاهد) مهر ماه 96

شاعر مختار فعلی (شاهد)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو