آ رزوی نا بی بود ؛ منهم بودم برهمین
خو ا ب بود م دید م آمد؛یاربا جاه جلا ل
گفت خواهی ا زبرایت؛تا که باشم بهترین
گفتمش در خوا ست من؛ اینستکه اندرآخرت
همنشین یا ربا شم؛ هست خیا لم بر همین
گفت آنهم هست نصیبت ؛ گرمطیع حق شوی
خواست ایزد هم همین است؛ بهرامت بیقین
صبح که بیدار گشتم ا زخواب؛ با دلی بسیارشاد
حا لم آ نقدر د رصفا بود ؛ مهر یزدا ن هم قرین
عز م را بر آ ن نمود م؛ بنده ای با شم مطیع
چونکه مید انم خدا صادق؛ بود بر من یقین
گر تو هم خواهی که لطف؛ ایزدی هم شا ملت
بند ه با ش بر طبق امر حق؛ بما ن اید ل غمین
خا لق هستی بگفتار صاد ق است؛ لطفش ببین
گر که فر ما نش بری ؛ او میدهد اجری یقین
پس بیا و گوش کن ؛ آ ن چه بزرگا ن گفته ا ند
را ه حق را تو بجوی ؛ بر گفته های پر وزین
خا لق هستی خورد غم ؛ ا و برا ی بنده ا ش
ای مسلمان بهترین را ه؛ آنست که فرمانشبری
م……..ب
شاعر محمود بیهقی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو