زهر هجر تو چنان بی سرو سامانم کرد که به هر میکده سودای تو مهمانم کرد
هر طرف می نگرم روی تورا می بینم به که گویم که خیال تو بدینسانم کرد
رنگ رخساره من دیدی و خندان رفتی با خبر باش که هجران تو گریانم کرد
هرگزم نیست گله از سر زلف سیه ات بند زلفی که مرا بنده ی زندانم کرد
بی وفایی مکن و عهد خودت یاد آور سائلی بودم و پیمان تو سلطانم کرد
وای از آن روز که بی مهر رخ ات بگذردم لحظاتی که چنین سرو خرامانم کرد
ای خوشا آن نفس گرم مسیحایی تو یکدم آمد چو طبیبی شد و درمانم کرد
لب لعلت نچشیدیم و گناهش زتو بود لب لعلی که نبود ازمن و بی جانم کرد
” حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی ” روز وصلی که خدا مژده زقرآنم کرد
سوز اگر سوز تو و پیکر اگر پیکر ماست شادم از شعله شمعی که درخشانم کرد
نرود یاد تو یکدم زخیالم شب و روز شب و روزی که فراق تو پریشانم کرد
یارب این لعل شکر ریز زمحمود مگیر جان من اوست که پیوسته به جانانم کرد
هر طرف می نگرم روی تورا می بینم به که گویم که خیال تو بدینسانم کرد
رنگ رخساره من دیدی و خندان رفتی با خبر باش که هجران تو گریانم کرد
هرگزم نیست گله از سر زلف سیه ات بند زلفی که مرا بنده ی زندانم کرد
بی وفایی مکن و عهد خودت یاد آور سائلی بودم و پیمان تو سلطانم کرد
وای از آن روز که بی مهر رخ ات بگذردم لحظاتی که چنین سرو خرامانم کرد
ای خوشا آن نفس گرم مسیحایی تو یکدم آمد چو طبیبی شد و درمانم کرد
لب لعلت نچشیدیم و گناهش زتو بود لب لعلی که نبود ازمن و بی جانم کرد
” حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی ” روز وصلی که خدا مژده زقرآنم کرد
سوز اگر سوز تو و پیکر اگر پیکر ماست شادم از شعله شمعی که درخشانم کرد
نرود یاد تو یکدم زخیالم شب و روز شب و روزی که فراق تو پریشانم کرد
یارب این لعل شکر ریز زمحمود مگیر جان من اوست که پیوسته به جانانم کرد
مصرع اول بیت نهم : تضمین شعر حافظ
شاعر محمود ایمانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو