کوچه باغ خاطراتم همه پر زعطر مویت
به کجا سفر نمودی ؟ که روم به جستجویت
نه خلاف وعده کردم ، نه خطا نمودم اما
عجبم چه شد گذشتی ؟ زمن و زگفتگویت
به هرآنجه می پرستی همه شب ز غم نخفتم
مگر آن دمی که جستم اثر از خیال رویت
لحظات عمر من رفت و در این امید ماندم
که مگر مرا دهی می ، زلب لعل سبویت
سفرت که بی خبر بود و گذشتم از تو اما
زچه رو مرا نخواندی ؟ که سفر کنم به سویت
همه بسته بر جمالت شده اند و من دریغا
به چنین ستیزه جویی ، شده ام بسته ی خویت
به کجا سفر نمودی ؟ که روم به جستجویت
نه خلاف وعده کردم ، نه خطا نمودم اما
عجبم چه شد گذشتی ؟ زمن و زگفتگویت
به هرآنجه می پرستی همه شب ز غم نخفتم
مگر آن دمی که جستم اثر از خیال رویت
لحظات عمر من رفت و در این امید ماندم
که مگر مرا دهی می ، زلب لعل سبویت
سفرت که بی خبر بود و گذشتم از تو اما
زچه رو مرا نخواندی ؟ که سفر کنم به سویت
همه بسته بر جمالت شده اند و من دریغا
به چنین ستیزه جویی ، شده ام بسته ی خویت
شاعر محمود ایمانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو
