صد آفرین دارد دو تا چشم سیاهت
الحمدالله از هلال ِ روی ِ ماهت
الحمدالله از هلال ِ روی ِ ماهت
هی میکشی سرمه به آن چشمان وحشی
هی می شوم روزی دو صد دفعه تباهت
لشکر کشی کن سوی این شهر وجودم
غارت بکن این کشته ات را با سپاهت
یک چال ِزیبا وقت خندیدن تو داری
آخر به کشتن می دهد من را نگاهت
من در مسیر راه تو عاشق ترینم
از آن شبی که منتظر بودم به راهت
بانو ندارم طاقت سر در گمی را
با من فراهم می شود عمری رفاهت
سر درگمم از دوریت صد غصه دارم
هر جا که تو هستی خدا پشت و پناهت
محمد یاسین جلالزهی
شاعر محمد یاسین جلالزهی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو