جـان مـنـی و فـاتـحـه خـوان مـزار تن
خاکم مبارک تو! مـسـیحای هـمـوطن
خاکم مبارک تو! مـسـیحای هـمـوطن
تا مسکرانه محو و محال است وصف تو
تاریـکـخانه ی طرب آراسـت وهـم من
بـشکن دل مرا که به بـتخـانه ی درون
بنهفته صد خدا و یکی نیست بت شکن
جایی که جان عاریه را نیست جز نیاز
نـذر سپـــیدبخــتی ما چیست ؟ جز کفن
“هـــوهـــو”ی طایر نفَسم، بی هوس نبود
گلبـوی رز “چنین و چنان” بود ؛ در چمن
پــــروردگــــار عــــفــــو مـگـر داوری کند
بیـــن خـــــدای ما و خــــدایان برهـمــن
عمریست کوه صبرم و سنگ صبور عمر
آتـش فشـان آهـم ؛ اگــر وا کنم دهـن
شاعر محمد هاشمي
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو