شاید این شام آخرم باشد
خنجری در برابرم باشد
آنکه دارد صلیب میسازد
احتمالا برادرم باشد
خنجری در برابرم باشد
آنکه دارد صلیب میسازد
احتمالا برادرم باشد
پشت سر را به چشم خود دیدم
محو آئينه هاى تو در تو
پشت كرده خدا به من انگار
تا كه شيطان برابرم باشد
روز و شب را قدم زدم عمری
نیست آن آشنای دردی که
یاور جسم نیمه جان من و
روح در غم شناورم باشد
میل پرواز ازین قفس دارم
تا به آغوش آسمان برسم
چشم امید دارم و باید
باورم بال دیگرم باشد
خنجرم را بزن برادر جان
تا که خونخواه،دشمنم باشد
ضرب خونریز دست تو باید
مهر پایان دفترم باشد
#محمد_مهدی_سلیمان
شاعر محمد مهدی سلیمان
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو