گرچه که لبریز پشیمانی ام
عاشق اینم که بمیرانی ام
عاشق اینم که بمیرانی ام
عشق اگر هست به دادم رسد
منتظر مرگِ بسی آنی ام
از من دلداده کجا ساده تر
خواه به هرجا که بگردانی ام
سجده به تو عاقبت عاشقیست
غافلم از حال مسلمانی ام
همچو که مجنون به سرم نیست سر
سر به جنون کرده بیابانی ام
لطف تو گر شامل حالم شود
خوبتر از خوبِ خراسانی ام
گرچه که از سادگیم نیست سود
عاشق این عالم نادانی ام
دشت دلم خشک شد از انتظار
گرچه که خود ابرم و طوفانی ام
کاش به دادم برسی تا که خود
آنچه خطا هست بپوشانی ام
شاعر محمد لالوی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو