محمد سیاهپوش
محمد سیاهپوش
متولد 4 آذر ماه 1372 شهرستان دلفان از استان لرستان
به مدت دو سال و نیمه که شروع به نوشتن کردم البته بخاطر کمبود امکانات تمرین درست و متوالی نداشتم
علاقه ی من به شعر بخاطر حضور پر ارزش استاد بزرگوارم آقای بهادر غلامی در دوره ی دبیرستان بود و همین زمینه ای شد تا چند سال بعد اتفاقی به استعداد شعریم پی ببرم و از این بابت صمیمانه سپاسگزار ایشون هستم…
بیشتر در قالب رباعی شعر میگم اما قالب های دوبیتی و غزل رو هم دوست دارم و شعر هایی توی این قالب ها دارم…
اولین بار کتاب عطارد بود که من رو وارد دنیای نوشتن کرد…
سال 1396 هم فارغالتحصیل رشته ی پرستاری شدم…
آرزوم بود که در کنار شعر گفتن بتونم به مردم کمک کنم و به لطف خدا پرستار شدم تا در خدمت مردم باشم…??
1
از جاده ی عـین و شـین و قاف آمده اند
انـگار بـرای اعـتـراف آمـده اند
چشمان تو این مرتبه سمت دل و عقل
با نـیـت ِ حـل ِ اختلاف آمده اند
2
آزرده و بی قـرار می آید موج
با چشم تر از قمار می آید موج
یک روز که خسته از دویدن بشود
با ساحل خود کنار می آید موج
3
این عشق بـه بازار نـمی آیـد کـه
چـنـدی ست خـریدار نـمی آیـد کـه
وقتی که در این قطار معشوقی نیست
دهـقـان فــدا کــار نـمی آیـد کـه
#محمد_سیاهپوش
4
به دوشش کوله باری بوده یک روز
شبیه ِ رهگذاری بوده یک روز
میان موج موهای تو ، طوفان
نـسیم ِ بـی قـراری بوده یک روز…!
#محمد_سیاهپوش
5
آسـمان ابـری شـد امـا بـاز بارانی نیامد
روزهای سخت رفت و وقت آسانی نیامد
با قطار عشق رفتم سمت راه دل سپردن
درد ریزش کرد و اما هیچ دهقانی نیامد…
میهمانم کرده بودی در غروب شهر غربت
وقت استقبال اصلا روی خندانی نیامد
در مسیری که به دنبالت قدم برداشتم من
پا به پایم هیچ کس غیر از پشیمانی نیامد
لحظه های آخـرم را *دیدی* از نزدیک اما
جز تماشا کردن از تو لطف چندانی نیامد
فکر می کردم غـبار سنگ قـبرم را بشویی
آمـدی با بغض و از چشم تـو بارانی…نیامد
#محمد_سیاهپوش
6
بـه هـوای تـو بـه اعـماق گـناه افتادن
به از آن ست که در حسرت و آه افتادن
محو چشمان تو هرکس بشود باخته است
درد سختی ست به زندان نگاه افتادن
بدتر از صحنه ی مرگ دل من رفتن توست
کاش هرگز نرسد لحظه ی راه افتادن
زندگی با تو غم و بی تو برایم درد است
مثل بیرون زدن از چاله به چاه افتادن
متن تقدیر رقم خورده و بی تغییر است
قطره اشکی شدن از چشم سیاه افتادن
#محمد_سیاهپوش
7
به حال و روز من برای لحظه ای نگاه کن
دل شکسته ی مرا دوباره رو به راه کن
اگرچه عشق من به تو از اول اشتباه بود
ولی توهم شجاع باش و با من اشتباه کن
سری تکان بده بگو بخند جای سکوت
به رسم عشق و عاشقی غرور را تباه کن
برای ما قمار عاشقانه اشتباه نیست
مرا ببوس و پا به پای لحظه ها گناه کن
که از دوچشم مست تو سیاه تر ندیده ام
بیا و روزگار را برای من سیاه کن
#محمد_سیاهپوش
8
در یک شب سوت و کور بردم دل را
از جـاده ی بی عـبور بـردم دل را
با واژه ی انتظار سر شد عمرم
تا آخر سر به گور بردم دل را
#محمد_سیاهپوش
9
برای این تن بی جان دعای خیر نکن
که در نبود تو عمری سیاهپوشت بود