فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

محمد رضا ترکاشوند – دل ودیده

دل به دیده شکوه کرد کارت خطاست
هر چه ازتو می رسد بر من، جفاست
دیده پاسخ دادش ای دوست عزیز
کی جفا کردن به تو از من رواست
کار من دیدن بود از هر چه هست
این وظیفه بر من از سوی خداست
هر گلی پژمرده شد با باد رفت
مشکلش جایی دگر نی از صباست
ای دلا هر غم که بینی از من است
لیک از من نیست آنچه دل گشاست
غم زمن بینی ولی شادی ز خویش
داوری کردن به این سان نابجاست
گر نبینم شکلی از اشکال هست
شکوه می سازی فغانت بر هواست
هرکه را از ما به کاری داشته اند
کار چشم و کار دل از هم جداست
کار من از زشت و زیبا گفتن است
طاقت تو زین دو بنگر تا کجاست
دل قرار خواهد نه چون دیده نظر
گر قرار گیرد زهر وصفی رهاست
ما دوتا عضوی زیک مجموعه ایم
کار ما از روی عشق و از وفاست
ما دو تا در امر عقلیم ای رفیق
عیب و نقص ما ز عقل پر اداست
دل پشیمان شد از آن گفتار زشت
روبه دیده کردوگفت حق باشماست
بر ( ولایی) شد یقین ز ین گفتگو
هرکه خود بر کرده و کارش سزاست

شاعر محمد رضا ترکاشوند

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو