صدآفرین به آن دستهای با هنرت
وآن لبی که- ریخته به کام ما شکرت
وآن لبی که- ریخته به کام ما شکرت
اگر نمانده بیادت نگــاهِ خیره ی من
به یاد این دل تنگم همیشه چشم تَرَت
چگونه است بگویم کجای این دلِ تنگ
شکسته نیست و هی نمی شود پَکَرت
به چشمهای پراز غمزه ات همیشه قسم
فدای غنچه ی موهای یک کمی به دَرَت
نمی شود به صراحت اشاره کرد به عشق
چه میکشد ته ِقلب ِ من ازتو بی خبرت
شاعر محمد جهانگیری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو