مادری را که از این فاجعه ؛ غمگین آمد
با صدایی همه جا غرق شد از دود و غبار
قامتِ برج پلاسکو چو به پایین آمد
همه پیگیرِ خبر ، در پیِ تشدیدِ حریق –
خبرِ فاجعه در صدرِ عناوین آمد
گشته چندین تن از این مردم بیچاره ی شهر
زیر آوار له و مرگ به بالین آمد
کودکانی که به امید پدر خوابیدند
صبح دیدند پدر خفته و خونین آمد
آسمانی شده امدادگرِ مخلص ما
بار دیگر ملک الموت به گلچین آمد
نه از این فاجعه خون شد دل تهران ؛ لیکن
تن ایران زِ غمش جامه ی مشکین آمد
هرگز اینگونه نمیشد اگر اطفا حریق
بود آنجا و همان لحظه به تامین آمد
ایمنی کاش سرآمد بشود در هر کار
و بگویند به هر سانحه تضمین آمد
تسلیت باد به ایران غمِ این داغ عظیم
داغِ حُزنی که براین جامعه سنگین آمد
محمدرضا عظیمی پور
#محمدرضا_عظیمی_پور#پلاسکو #حادثه_پلاسکو #آتش_نشان #آتش_نشانان #امدادگر #امدادگران #شهید #شهدای_آتش_نشان #شهدای_امدادگر #تسلیت #ایمنی #سانحه #حادثه #آتش_سوزی #بازماندگان #ساختمان_پلاسکو
شاعر محمدرضا عظیمی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو