هستی ام را کنم انکار … نباشی پیشم
میشوم شخص خود آزار .. نباشی پیشم
میشوم شخص خود آزار .. نباشی پیشم
به زمین و به زمان و به عیان و به نهان
هستم انگار بدهکار… نباشی پیشم
سنگ یا اینکه قفس .. دست قدر قدرت جبر
میکند قسمت این سار… نباشی پیشم
قصه ی تلخ غم و اشک و رمان اندوه
میشود یکسره تکرار … نباشی پیشم
شب و بی خوابی و رویای دو چشمت … افسوس
با دوتا قهوه ی قاجار … نباشی پیشم
سقف هر خاطره ی خوب کنارت بودن
میشود بر سرم آوار … نباشی پیشم
غزل و شعر ترِ جاریِ از طبع شود
هذیان دل تب دار … نباشی پیشم
طوطی طبع غزلخوان بخدا لال شود
گر تو یِ آینه رخسار نباشی پیشم
باورت نیست ولی مرگ برایم بهتر
به اجل میکنم اصرار… نباشی پیشم
#محمدرضا_بهرامی
شاعر محمدرضا بهرامی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو