تا که محکم کنی از عشق ، تو پیوندش را
پاره کرده ست دل از بند همه بندش را
پاره کرده ست دل از بند همه بندش را
عشق ، داوینچی و بر بوم دلم میکِشد او
روی زیبات و مونالیزیِ لبخندش را
خود کشی کرد گل از بسکه حسودی به تو کرد
زده با خار شنیدم دو سه آوندش را !!
من به هندوی تو باید همه دنیا بدهم
نه فقط اینکه بخارا و سمرقندش را
بس که شیرین دهنی ، هرکه شود هم سخنت
هست لازم برود چک بکند قندش را !!
ریز گرد غم و اندوه ، به اهوازِ دلم !
سد کند مهرت اگر جاریِ اروندش را
تا شکاری ِ ّ دل من به هوای تو پرید
دیده اخم تو و رگبار پدافندش را
نیستم کافر و وقتی دل عاشق دارم
چه کنم سجده او پیش خداوندش را
کار چشمان تو تولید غزلهای من است
متوقف نکند کاش، فرایندش را ….
#محمدرضا_بهرامی
شاعر محمدرضا بهرامی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو