مگر به آخر دنیا رسیده پای شما
نصیب من شده امشب کمی هوای شما
تو چون کبوتر وحشی رهاتری از باد
و من نشسته به دامی به ماجرای شما
قسم به صید گرفتار و بی رمق مانده
منم اسیر نگاه پر از بلای شما
به یک اشاره ی چشمت دلم هوایی شد
خدا کند برساند تو را خدای شما
دوباره دل شده تنگت ، دوباره می خواهم
از استکان بلورین شمیم چای شما
بهار پشت بهار آمده به تقویمت
هزار لاله ی وحشی ست کیمیای شما
چقدر قطره ی باران چکید و چاره نشد
نمی رود ز سر کوچه رد پای شما
فغان از این شب تار و فغان از این دل زار
دوباره یاد من آمد غم رهای شما
لباس ناز چه اندازه بر تنت زیباست
جهان و هر چه در آن است ، مبتلای شما
#محسن_مرادی_مصطفالو
شاعر محسن مرادی مصطفالو
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو