توبه کردم از همه عشق و نیاز تا تو را دیدم شکستم توبه باز
عشق تو در قلب من جاری چو خون در حسادت مانده زین رو خصم دون
در کلامم نام تو آغازگر در وجودم ذکر تو آبادگر
از فراغت لحظه ها زندان من بس پریشان چهره خندان من
پیر گشتم در جوانی از غمت ای مسیحا زنده کن دل از دمت
شعر هایم را دگر شوری که نیست قلب ما را طاقت دوری که نیست
محسن ات را کرده ای دیوانه باز عشق تو در قلب او مانده چو راز
عشق تو در قلب من جاری چو خون در حسادت مانده زین رو خصم دون
در کلامم نام تو آغازگر در وجودم ذکر تو آبادگر
از فراغت لحظه ها زندان من بس پریشان چهره خندان من
پیر گشتم در جوانی از غمت ای مسیحا زنده کن دل از دمت
شعر هایم را دگر شوری که نیست قلب ما را طاقت دوری که نیست
محسن ات را کرده ای دیوانه باز عشق تو در قلب او مانده چو راز
شاعر محسن عباسی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو