امشب در اين خانه..چه سازش ميزد
آن دلبر ديوانه … صدایم ميزد
امشب ، چه قسم ,رو، بخدایش میزد
آن بی گنهی … کسر گناهم میزد
امشب نگران ، لب ، به دعایش میزد
آن بانه .. به هجرتش به ماتم میزد
امشب نگهم… برق نگاهش میزد
آن مصرع آخر .. به فراغم میزد
امشب چه دلم لرز ..صدایش میزد
آن حیف،سحر گفت به خوابم میزد
آن دلبر ديوانه … صدایم ميزد
امشب ، چه قسم ,رو، بخدایش میزد
آن بی گنهی … کسر گناهم میزد
امشب نگران ، لب ، به دعایش میزد
آن بانه .. به هجرتش به ماتم میزد
امشب نگهم… برق نگاهش میزد
آن مصرع آخر .. به فراغم میزد
امشب چه دلم لرز ..صدایش میزد
آن حیف،سحر گفت به خوابم میزد
شاعر محسن شفیعی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو