تو اولین بنده خدا بودی مگر!!! کین گونه بی نقصی
چنان بی نقص میکوبی قدم انگار میرقصی
نگاهت موجی از شور است، که می تابد بر روحم
چنان درگیر این شورم، که حتی نیست در شخصی
برقصانم به همراهی مرا سرمست شورت کن
همین کافی برای من که از گامت کنم تاسی
چنان دلداده ام کردی که خواب از چشم من رفته
شدم پرگار و می چرخم هر آنجایی که تو راسی
به رقص آرم به تصدیقی و ازدنیا خلاصم کنم
شکیبایی به تنگ آمد، دگر جایز نیست مکثی
چنان بی نقص میکوبی قدم انگار میرقصی
نگاهت موجی از شور است، که می تابد بر روحم
چنان درگیر این شورم، که حتی نیست در شخصی
برقصانم به همراهی مرا سرمست شورت کن
همین کافی برای من که از گامت کنم تاسی
چنان دلداده ام کردی که خواب از چشم من رفته
شدم پرگار و می چرخم هر آنجایی که تو راسی
به رقص آرم به تصدیقی و ازدنیا خلاصم کنم
شکیبایی به تنگ آمد، دگر جایز نیست مکثی
شاعر مجید مقصودی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو