.
از ناله ی من قلبِ پریشان گله دارد
“وز گریه ی من گوشه ی دامان گله دارد”
از ناله ی من قلبِ پریشان گله دارد
“وز گریه ی من گوشه ی دامان گله دارد”
از سینه همی آه جگر سوز برآرم
گویی جگر از آه فراوان گله دارد!
آن سان بنوشتم زدل غمزده، نامه
انگار از این خامه قلمدان گله دارد!
بس اشک فشاندم به ره قاصدک یار
از قاصدکان نور دو چشمان، گله دارد!
عمری ست که من درسفر عشقم و ای داد
از پای من آن خار مغیلان گله دارد!!
روزی بدمد سبزه و بلبل بسراید
گیرم که زمستان ز بهاران گله دارد!
ماجد 7_1_96
پ. ن
مصرع دوم منسوب به نور جهان بانو
شاعر مجید مصطفوی (ماجد)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو