آیا به یاد داری ؟
امشب دلم گرفته با گریه های باران
از دل چگونه شویم غمهای بیشماران ؟
اکنون غریب و خسته تنها و دل شکسته
غم بر دلم نشسته نه ده نه صد هزاران
در بند ننگ و نامم غمگین و تلخ کامم
می گریم و مرا هست حالی چو بی قراران
بودم به خواب غفلت در نوبهار هستی
چون برق آمد و رفت عمرم به روزگاران
آیا به یاد داری ؟ بر روی هر درختی
روزی نوشته بودم نامت به یادگاران
آیا به خاطرت هست ؟ گفتی تو عاشقانه
بنگر به ماه روشن در موج چشمه ساران
آمد بهار و ما را غیر از غمی به دل نیست
زان روزها که بودی با من چو نوبهاران
بعد از گذشت سالی رفتم در آن حوالی
غمگین و اشکریزان چون حال سوگواران
دیدم هنوز ماندست نام تو بر دل کاج
اما ز ما نشان نیست جز نقش در چناران
جز نام چیز دیگر ماند در این زمانه ؟
یا نیز می رود آن از یاد روزگاران ؟
شاعر : مجید شفق
شاعر مجید شفق
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو