فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

مجیدجعفرزاده کسیانی – کویرستانِ عشق!

در کویرستانِ عشق و شوره زارِ زندگی
تا که افتادم زِ پا، پایم شکست و لنگ شد

«پنجه ی قدرت کشیده ماشه را بر رویِ مِهر»
جایِ صدق و مهر، «جمعی» جان! همه نیرنگ شد

تا که در «ماهور» و «شور» آن شورِ دل خاموش شد،
بلبل استعفاء داد و در مُردابها خَرچنگ شد

ما که عمری دَم زدیم از شعر و فرهنگ و ادب،
مُختلس با اختلاسش بسکه با فرهنگ شد!

سگ تبانی می کند با گُرگ و چوپان نیز هم
گــلُه را وقتی «خَری» با «فیل»، پیشاهنگ شد!

نغمه ی جانسوزِ درد است این غزل از نای و دل
گرچه شاید اندکی بی وزن و بَد آهنگ شد!

***
با سلام و عرض ادب و ارادت محضر گرامی دوستان و اساتید ارجمند
و با سلام و تشکری ویژه از دوست و استاد گرانقدرم جناب «جمعی»ی عزیز و ارجمند
که با لطف و محبتهای بی دریغشان بنده ی حقیر را شرمنده ی خویش نموده اند.
دوستان ارجمندم،
این غزل سروده ام (تضمینی) است بر غزل بسیار زیبای استاد «جمعی»
با عنوان(چرا؟)
با کسب اجازه از محضر جناب ایشان

شاعر مجیدجعفرزاده کسیانی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو