یادمان رفته که شب ها به چه زجری طی شد!؟
پس چه شد رأیِ تو برگشت و بهارم دی شد!؟
پس چه شد رأیِ تو برگشت و بهارم دی شد!؟
جنگل مهر و وفا را به چه روز آوردی؟
که درختانِ تنومندِ اُمیدم نی شد!
در همان روز وصالم دلِ آئینه شکست
نه کسی طعنه به آن زد…نه کسی پاپی شد!
برقِ چَشمانِ تو بر سینه ی آئینه نشست
که فرو ریخت و تصویرِ تو پی در پی شد
می روم دست به دامانِ کبوتر بِشَوم
هر که پرسید بگو زائرِ شهرِ ری شد
شاعر لیلا صالح
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو