قالب شعر: شعر نیمایی
با نوازش ابری نمناک
بیدار شدم
سایه برگی
دست هایم را نوازش کرد
و چشم هایم
در عبور خیس شبنم
باز شد
آفتابی در نگاهم می دوید
و آواز پری در باد
دور ها آوای گلی از دامنه ها
می آمد
راه افتادم
تنهایی یک کوچه سر راه
سنگ هایی در اوج سکوت
و قفس هایی بی تاب
تکه ای ابر سفید
در حوالی کوچه پرپر می زد
باد می آمد و
تابش بوته ها
در پهنه چشم هایم می ریخت
در آبی اندیشه من
عشق بود و نوازش های نسیم
سایه ابری
با لالایی باد
در نگاهم خم شد
و من در اوج تماشا
به کوه لبخند زدم