قالب شعر: شعر نیمایی
لبخند دل انگیز تو
مثل موسیقی باران
روی این ثانیه ها می لغزد
آفتاب صبح
از بشت نگاهت پیداست
من دلم بی تاب است
از این لحظه شیرین و
تماشایی دیدار تو
گاهی
در عبوری غمناک
در سکوت و تنهایی من
چلچله های خیال
اوج می گیرند
گاهی باغچه ای
در فراموشی بی رحم زمان
می میرد
یک قناری
در گوشه تاریک قفس
تنهاست
گاهی
در آزادی مهتاب و شب دلتنگی
پی خوابی می گردم
روی گل های نگاهم
نقش لبخند تو را می جویم
گاهی در بی کرانی اشک ها
تصویر غروب
روی پلک تر من می لغزد
گاهی
صبح لبخند تو
افق پنجره ها را می گشاید
به تپش های بلند احساس
و پرنده زیبای خیال
در هوایت اوج می گیرد