فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 22 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

قلمم بی بهانه می رقصد

پرستش مددی

مانده ام غم چرا به احساسم
طعم باران عشق می ریزد
بر تن ساحل نگاهم نیز
بغض طوفان عشق می ریزد

بنشین اندکی هیاهو کن
ذوق من خسته از پرستوهاست
دشت در دشت باورم هر شب
صحنه ی جست و خیز آهوهاست

غم کشیده دوباره روی سرم
شال زردی که سهم پائیز است
عشق هرچند دردسر دارد
لای احساس من غزل خیز است

قلمم را شکسته ، پایم را
بارها در غزل قلم کردند
عشق در حس من ترک میخورد
گرچه آتش به حنجرم کردند

من همان شعله های خاموشم
که به بادی دوباره برخیزم
جنگلم را پلنگ می رقصد
تا دو بیت غزل برانگیزم

عشق در من تو را ” پرستش ” کرد
سهم من آیه های باران است
کعبه ی چشم های زیبایت
پای پلکت اسیر طوفان است

سمت احساس من بدون هراس
در دل من ورق ورق برگرد
قلمم بی بهانه می رقصد
آی باران بی رمق برگرد

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۶.۲۴

بخش چهار پاره | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران